این نیز می گذرد

Tuesday, June 01, 2004

سه شنبه 12 خرداد 83

احسانیکا یک ساله شد!


امروز یه روز خیلی عالی برای من هست نه فقط از این
جهت که وبلاگم یک ساله شده...بلکه به خاطر پروژه کارشناسیم و همچنین قبولی دوستای
گلم توی کنکور ارشد.

یک سال پیش توی چنین روزی بود که اولین بار
احسانیکا دات بلاگ اسکای رو آپدیت کردم.

توی این مدت اتفاقات خوش آیند و نا خوش آیند ( و
بیشتر نا خوش آیند ) برام پیش اومد که ...

بعضی ها (شایدم خیلی ها) فکر می کردن که مخاطب من
فقط یک نفره...از حرفام حتماً اینجوری برداشت کرده بودن...ولی من می دونم که از
همون روز اول هم حرفی برای اون مخاطب خاص نداشتم!

اوایل بعضی ها مسخره می کردن...بعضی ها می
خندیدن...ولی یواش یواش برای همه عادی شد...اما برای من همیشه تازگی خاص خودش رو
داشته و داره...

هر چند که مدتی نسبتاً طولانی ننوشتم اما باز هم
دوستانی که پیدا کرده بودم...منو فراموش نکردن...

خداییش توی این چند سال دانشگاه ، اگه هیچ چیز به
درد نخوری هم از علم کسب نکردم، حداقل دوستانی پیدا کردم بهتر از برگ درخت ، زلالتر
از آب روان،پاک تر از نور...

و تنها همین هاست که می ماند.

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد

باقی همه بی حاصــــــــــلی و بی خبری بود

7:09 PM

احسان

Sunday, May 09, 2004

این روزها که می گذرد احساس می کنم کسی در باد فریاد می زند!

مقدمه:

در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح آدم را می خورد...(فکر کنم از صادق هدایت)

راستش بعضی وقتها خیلی دلم می خواد یه کم از این وضعی که دارم بیرون بیام و به کارهایی که دوست دارم برسم.

نمی دونم...شاید به خاطر اینه که خیلی سرم شلوغه...

(حالا این مقدمه چه ربطی به نوشته های پایینی داره ، نمی دونم...شاید مثل کسانی که یک ماشین قراضه رو هل می دن تا روشن شه و بعد هم راننده رو با ماشینش تنها می گذارن...(مرسی تشبیه!))



روز تولدم:

حدود یک ماه پیش بود.

یکی از هدیه هایی که برای روز تولدم گرفتم یک جلد شاهنامه بسیار نفیس بود که حدود 10 نفر از دوستام برام خریدن...که بسیار بسیار منو شرمنده کردن.و حالا با این کتابهایی که خریدم مجموعه مناسبی از شعر پارسی به صورت کتاب دارم (البته درج 2 هم جای خودش رو داره)

جند تا کتاب دیگه ، چند تا نوار کاست از فرهاد مهراد ، چند تا VCD بسیار زیبا ، چند CD عکسهای ناب وکلی ای-میل و ای -کارد و ای-تولدت مبارک و ای-نا(یعنی : اینا)

روز تولدم باران هم آمد...باران جان ، خیلی ممنون که آمدی...

از بقیه دوستام هم که به من لطف داشتن ممنونم.

همین طور از اونهایی که انگار یادشون رفته بود...



کنکور:

با نهایت مردانگی ! مجاز نشدم!

البته اینو از خیلی وقت پیش می دونستم که نمی شم...حدود یک ماه قبل از اینکه کنکور بدم!

در نهایت یه پیتزا در شرط بندی بردم! و این بود حاصل خرج آن همه هزینه ثبت نام و آن همه وقت نشستن سر جلسه!!



پروژه :

مدتی می شه که گیر افتادم...یه گیر جدی که فکر کنم حدود 500 دلار خرج برداره!

البته اگه بشه سر و ته قضیه رو به همین جا تمام کرد.(بدانید و آگاه باشید که فعل درستی به کار نبردم)



ترم آخر:

نمی دانم!...یا باید تمام کنم برم پی کارم توی خونه بشینم "ور دل مامان جونم" یا واحد حذف کنم برای سال آینده که می خوام دوباره کنکور بدم توی دانشگاه بدونم.

مشکل اینه که نمی تونم از بین این دو یکی رو انتخاب کنم و از طرفی "اجنماع نقیضین عقلاً محال" است.

سربازی :

یک چیزی که اگه تو مملکت ما نبود ،یا حد اقل می شد مثل قبل خریدش، حالا من اینقدر دچار تفکرات الکی نمی شدم...خیلی از این ها هم که کنکور ارشد می دادن می رفتن پی کارشون...منم امسال کنکور رو قبول می شدم و می رفتم دنبال کار خودم.



خط اینترنت :

موجودی عجیب الخلقه که هر وقت با آن کار دارم دسترسی به آن به غایت مشکل و طاقت فرسا و گاه غیر ممکن می شود...درست مثل همین امشب که کلی برنامه ریزی کردم تا بیام سراغش...اتصال فقط تا سرور شبکه داخلی امکان پذیراست!



بلاگ اسکای :

هنوزم در دسترسی به بلاگ اسکای مشکل دارم...و در حالی که خیلی وقتا دلم پر می کشه برای خوندن حرفای دوستام ، نمی تونم بهش دسترسی داشته باشم...



اردوی نمایشگاه کتاب تهران:


آخر هفته پیش رفتیم نمایشگاه کتاب ...این اردوباعث شد جند نفر رو خوب بشناسم و با چند تا از سال بالاییهای دیگر رشته های دانشکده کلی رفیق بشم...در روزهای آینده پیش نویس کتاب(!) ماجراهای نمایشگاه کتاب رو براتون می نویسم...البته به شرطی که آقا رضا پ. با من همکاری لازم رو انجام بدن.



خود نمایشگاه کتاب:

دست از پا دراز تر برگشتم (برای خرید کتابهای لاتین) ولی خوب همه پولم رو دادم و کتاب شعر خریدم!...کلیات شمس ، مثنوی ، سعدی و یک قرآن سه زبانه ترجمه طاهره صفارزاده.

خانم دکتر صفار زاده:

گویی با این ترجمه جدید از قرآن افق جدیدی را در ترجمه این کتاب آسمانی به زبان های فارسی و انگلیسی گشوده است.گو اینکه اولین نسخه از این قرآن در سال 80 یا 81 منتشر شده است.

اینجا را ببینید

و این وبلاگ که گمان نمی کنم متعلق به خود ایشان باشد.

این هم نقدی بر این ترجمه در سایت حوزه !

افسوس که وقت ندارم وگر نه این نقد خودش خیلی جای نقد دارد!



خوب دیگه فکر کنم خیلی حرف زدم...نه؟


11:09 PM

احسان

Monday, May 03, 2004

Gmail
من فکر می کردم این سرویس GMAIL الکیه یا اینکه دروغ آوریله!
ولی نه...مثل اینکه حقیقت داره!...به لطف و مرحمت بلاگسپات تونستم یه دونه account از سرویس eMail گوگل بگیرم...
1000مگا بایت فضای ایمیل چیزی نیست که بشه از کنارش به راحتی رد شد...
همه چیزش خوبه فقط باید لطف کنن و یه Google Messenger هم بنویسن که سرویسشون کامل شه!!!
خیلی پر رو ام...نه؟

10:24 PM

احسان

Friday, March 26, 2004

سال نو مبارک
انشاءالله سال خوبی برای همه باشه
نمی دونم سال نو برام شده سال Windows!
از اول عید تا حالا 4 بار Windows نصب کردم!
لینوکسم هم پاک شد...
اگه اینجور باشه با حساب من باید تا سال دیگه حدود 150 بار دیگه هم windows نصب کنم.
تا خدا چی بخواد.

12:32 AM

احسان

Friday, March 19, 2004

سالی که گذشت...

عجب سالی بود این 82...
چه شادیها و ناراحتیهایی که بر من نگذشت...
در تمام عمرم شادترین و غمگین ترین لحظات را در این سال گذراندم...
و چه خوب است که در پایان سال
صرفنظر از هر چه که پیش آمد...
دوست دارم شاد باشم
شاد شاد شاد...
انشاءالله شما هم شاد باشید...

عید همگی مبارک

12:53 AM

احسان

Wednesday, February 25, 2004

خدا بگم با این سازمان سنجش چکار کنه با این کنکور و قانوناشون.
حالا...بگذریم...کنکور ما که رفت برای سال دیگه همین روزا.
وسط جلسه اومدم بیرون.
خیلی حیفم اومد...ولی به هر حال نمی تونستم بنویسم.
خیلی حوصله نوشتن ندارم...باشه برای بعد.

6:01 PM

احسان

Sunday, February 22, 2004

امیدوارم بشه اینجا راحت بنویسم.

از همون اولشم باید میومدم اینجا...
کاش حرف مهدی رو گوش کرده بودم و اینا
:)

9:46 PM

احسان

Monday, June 09, 2003

سلام....
شروع می کنم به نام خدا

9:59 PM

احسان

Monday, June 02, 2003

اولين گذار
اولينها هميشه خاطره بر انگيز هستند...
اولين روز خلقت...
اولين آدم...
اولين حوا...
اولين سلام...اولين خاطره...اولين ....
اولين ها در ياد می مانند.چه تلخ و چه شيرين.
و اين هم اولين نوشته ...
به امید روزهای شاد آینده.

3:55 PM

احسان

..............................................................



يادداشت های قبلی
نامه به احسان
Yahoo! هم اکنون در
Y!Msngr Status

...پیوند



Add Bookmark
دوستان
مهدی -اچ ای
ناگفته ها
قلم مو
به تو می اندیشم
حباب کوچک
انسان مه آلود
(واژه(زهره
موج سوم
روزهای من
لحظه های کاغذی
آنشرلی
شهر فرنگ
مهدی:یه عاشق قدیمی
يه بهونه واسه موندن
همين و بس
نگــــار و روزهـــایش
عاشقانه
لحظه های برفی
بلورک
واگويه ها
موشموشک007
علی کوچیکه
عشق مخفی
اینترنت
عروسک قصه من
درد دلهاي يه پسره منطقی
هفت آسمان
ترفندهای کامپيوتری
کامپيوتر جديد
برای تحقق آرزوهای خود تا ابد وقت نداريم
مهربانی با آدمها
نوشته های کوچولو
بوته سرخ غروب
کليد
فهرست کاربران بلاگ اسکای
چرت و پرت
بی نام
جلوه دلدار
دختری از سواحل عشق
AhwazSun
:با تشکراز

This page is powered by Blogger, the easy way to update your web site.

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com